خلاصه کتاب:
اولین باری که دیدمش، پر قدرت بود. با ماهیچه هایی که تهدید درونشون موج میزد… اون خطرناکه، وحشیه، و زیباترین چیزیه که من تاحالا دیدم… پس مثل همیشه پشت عینک و کتابم پنهان شدم، کاری که همیشه انجام میدم. چون منم رازهایی دارم… بعد، تو زندان، توی کلاس نوشتنی که من تدریس می کردم، سروکلش پیدا شد و من و با صداقتش نابود کرد… صداقتش توی اسراری که به من می گفت، پنهان کردم رازهای خودمو سخت تر می کرد…
خلاصه کتاب:
آتنای دوازده ساله، چهار سال پیش یتیم شده. دختر تنهایی که غیر از یک برادر به کما رفته کسِ دیگهای رو نداره و حالا بعد از این همه مدت زندگی در یک پرورشگاه دولتی، امیدی به برگشتن دوبارهی برادرش نیست. این دختر زندگی آرومی داشت اما در غروب روزی که برای اردو به جنگلی در لاهیجان رفته بودن، به همراه دوستش دزدیده میشه. این دختر بدون اینکه خودش بخواد، از شهرش، از وطنش، از آخرین چیزهایی که براش باقی مونده بود دور میشه. بدون اینکه بخواد پا روی خاک کشوری میذاره که ذرهای شناخت از اون نداره اما زندگی همیشه هم با آدم بد تا نمیکنه….
خلاصه کتاب:
همه چیز از یک مزاحمت تلفنی که جنبه ی تفریح و سرگرمی داشت شروع شد. پسری خوشگذران که در پی رابطه های آنچنانی با دختران است و دخترکی ساده از خانواده ای بشدت مذهبی که از همه چیز منع شده و در شرف ازدواجی سنتی است اما … رابطه ها درهم می پیچد تا به اجبار یک زندگی شکل گیرد فارغ از عشق احساس…
خلاصه کتاب:
زمانی نیروانا و کیان یکدیگر را عاشقانه میپرستیدند، اما نشد که آن دو ما شوند، حالا نیروانا برگشته غافل از اینکه کیان نامزد دارد، کیان هم از نیروانا تنها یک چیز می خواهد و بس، این وسط هم بخاطر تهدید های که نیروانا می شود کیان مجبور است که بار دیگر برای او نقش حامی را بازی کند، یک اجبار شیرین ...
خلاصه کتاب:
دختر خبرنگاری که برای رسیدن به اون چه آرزوشه سخت تلاش می کنه و از نامزدش غافل می شه. تا اینکه یک روز برای مصاحبه با یک تاجر معروف فرستاده میشه، معین صدرا مرد مغرور با گذشتهی پر از رمز و رازی که نه تنها آیندهی خودش بلکه آیندهی سوگل و نامزدش رو هم دست خوش تغییرات میکنه…
خلاصه کتاب:
راجع به دختری به اسم مریان هست که توی شرایطی که هر دختری احتیاج به یک حامی و همدم داره درست همون موقع هست که مادرش و بر اثر بیماری سرطان از دست میده شرایط خانوادگی که هر روز بهش فشار میاره و اون رو… مسیح، برادر دوست مریان، که عاشق شغل و رشته اش بوده اما به دلایلی باید با شغلی که سال ها براش زحمت کشیده خداحافظی کنه و… و شخصیت میانی داستان یعنی (رها) به دلایلی زندگی خودش رو برای مریان تعریف میکنه…
خلاصه کتاب:
باران دختری اهل شعر و کتاب می باشد که دانشجوی رشته روانشناسی است. او سال ها در قالب ونوس دوست صمیمی اش از طریق ایمیل با آرش که در آمریکا زندگی می کند، در ارتباط بوده است. حال بعد از ۱۱ سال آرش تصمیم گرفته است که برای ازدواج با ونوس به ایران بازگردد...
خلاصه کتاب:
درباره ی دختری به نام گل پناه است که در پرورشگاه بزرگ شده است تا اینکه با محسن ازدواج می کند کمبود محبت از بابت نداشتن خانواده باعث می شود خیلی زود دل به محسن ببندد عشق میان شان پررنگ است ولی تا قبل از اینکه اتفاقاتی این بین می افتد و زندگی شان از هم می پاشد چیزی از آن علاقه باقی نمی ماند جز دختری که در بیست سالگی با جنین یک ماهه اش مهر طلاق بر پیشانی اش می خورد تا اینکه …
خلاصه کتاب:
آسمان آبی ولی بی رنگ، دل نازک ولی هست تنگ تنگ، آسمان ابریست نه طوفانی نه خورشیدی، چرا این آسمان دارد همیشه اشکی و رعدی، نه این هم اشتباهی بود، باید عاشقی باشد برا بعدی! ببین گریه، چنان این آسمان میگرید و تنهاست، چنان گویی که این هم عاشق دنیاست! بیاییم با کمی تندباد، ترنم را بیابیم ما، آسمان را ما کنیم شفاف، ابرها را بریزیم دور، شایدم خورشید کنیم پیدا! و یک عالمه غم مانده است در روح درون گریه این آسمان، چون کوه، همان آبی ست، هم آن مه…
خلاصه کتاب:
عشق و انتقام داستان زندگی زهرا از سال های دور تا زمانی نزدیک به حاله. داستانی از شرایط سخت زهرا در محیطی کاملا بسته و سوال های بزرگ بی جوابی در فکر زهرا که با تلاش زهرا برای فهمیدن جواب سوال هاش زندگی خیلی ها در اطراف اون محول میشه. داستان نشون میده که واقعیت میتونه خیلی دورتر از اون چیزی باشه که در نگاه اول بنظر میرسه و ماه همیشه پشت ابر باقی نخواهد ماند...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.