خلاصه کتاب:
یه دختر... دختری مثل همه ی ماها… از جنس سنگ اما از درون شیشه... سختی و رنج کشیده... شخصیت شیطونش به غروری غیر قابل شکست تبدیل شده... متنفر از جنس مخالف... ولی نفرت و بی زاریش حالا حالاها از بین نمیره… تا اینکه مجبور به انجام کاری میشه... یعنی اونم می تونه مثل همه عاشق بشه و عشق رو تجربه کنه؟؟ می تونه نفرتش رو از بین ببره؟؟...
خلاصه کتاب:
افرا عادت کرده که یه آدم نامرئی باشه! سالهاست که کسی صداش رو نمیشنوه و کاراش رو نمیبینه اما درست در بدترین شرایطِ ممکن، مردی که کابوسِ روز و شباشه بالاخره اونو میبینه! دیدنی که پر از دردسره و افرا آرزو میکنه که کاش میشد باز هم نامرئی بشه…
خلاصه کتاب:
کامیار مرد اتو کشیدهای که وسواسش اولین چیزی هست که ازش به یاد میارن! ناف بریدهی دخترعموش هست که هیچ علاقهای نسبت بهش احساس نمیکنه، کیمیای عاشق! اما در این بین که کامیار سعی در وقف دادن خودش با شرایط و کیمیا داره، اتفاقی میافته که همهچیز رو متوقف میکنه... البته در درونش! این اتفاق، نمیتونه یک دختر دوستداشتنی باشه؟!
خلاصه کتاب:
-ساعت ۱۱ میام دنبالت. حواست باشه نعشه نباشی گوه بزنی به همه چیز. مرد قوز کرده پای ستون ابری از دود درست کرد. دست روی پلک های چروکیده و خشکیده اش گذاشت. -خیالت تخت داداش. داش اصغر به وقتش قِرقیه، قرقی! مرد جوان دستی به کلاه لبه دارش گذاشت. فندکاش را از شلوار شش جیباش بیرون کشید و در حالی که یک پایش خم و تکیه بر درخت بود، سیگار را بین لب هایش گذاشت و آتش زد ...
خلاصه کتاب:
گاهی اوقات لازمه زمان باهات بازی کنه، جوری که نتونی ازش فرار کنی ولی بتونی به دنبال راه مقابله باهاش بگردی. حالا ملوری درگیر بازی زمان شده بازی با چاشنی عشق. اما ملوری کیه؟! پس تیارانا کجا رفته؟! اصلاً چرا باید ملوری باشه؟ چرا شخص دیگهای نباشه؟ چرا… تیارانا تو جشن تولدش توسط جادوگری طلسم میشه و وقتی که به جای امنی میرسه میفهمه همهچیز تغییر کرده و اونطوری نیست که باید باشه. اون تبدیل شده به ملوری ولی ملوری کیه؟
خلاصه کتاب:
آرمیتا دختری مغرور و سرسخت که عاشق پسرعمه خشن و مغروش میشه، توسط سمانه دختری پر ادعا و کینه ای که برای انتقام از سرهنگ راد، دختر یکی یدونش رو انتخاب میکنه. ضربه روحی و عاطفی محکمی میخوره و…
خلاصه کتاب:
شهرزاد دختری هفده ساله که در یک تصادف ناگهانی پدر و مادر خود را از دست میده و مشکل بدتر آنکه عموی نامردش ارث نه چندان زیاد برادرش را بالا می کشد و سرپرستی شهرزاد رو قبول نمی کنه. حالا می ماند شهرزادی که در آن شب کذایی سپرده شده بود به خانواده حاج سبحان صالحی…
خلاصه کتاب:
طاها پسری زخم خورده با نقشه وارد زندگی طناز ساده دل و معصوم میشه، دختری که جرمش، داشتن پدر عیاشه. پدری که چندین سال پیش به مادر طاها دست درازی کرده و باعث مرگ مادر و پدر طاها شده. پسری که بعد از دست درازی به دختر قصه دستش رو برای همه رو میکنه و باعث بی آبرویی و طرد شدن طناز از خونه میشه، طنازی که پناهی جز طاها نداره اما انتقام طاها به همین جا ختم نمیشه…
خلاصه کتاب:
شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تا اینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه، شاه صنم تو دردسر بدی میوفته و کسی که کمکش میکنه، مرد شروریه که ازش کینه داره و منتظر لحظه ای برای تلافیه...
خلاصه کتاب:
دخترا متفاوت اند. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد.خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو میکنه تا داشته باشش. عاشقی که کسی که عاشقش نیستو عاشق خودش میکنه. حالا به هر روشی. و معشوقی که به طمع انتقام جلو میاد و خودش توی دام عاشق میوفته اما ترس داره از اعتراف به عشق و اما در نهایت… عشق تاوان داره…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.