خلاصه کتاب:
دخترا متفاوت اند. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد.خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو میکنه تا داشته باشش. عاشقی که کسی که عاشقش نیستو عاشق خودش میکنه. حالا به هر روشی. و معشوقی که به طمع انتقام جلو میاد و خودش توی دام عاشق میوفته اما ترس داره از اعتراف به عشق و اما در نهایت… عشق تاوان داره…
خلاصه کتاب:
شب نشینی حکایت دختری به نام سایه ست که از دانشگاه اخراج شده و از اون جایی که سابقه بدش فرصت انجام خیلی از فعالیت ها رو از اون گرفته، به پیشنهاد یکی از اطرافیانش به سراغ شغل آشپزی میره و در خونه هایی که بهش پیشنهاد داده میشه، شروع به کار می کنه و در این بین مردی عجیب و بدخلق که از قضا درگیری های زناشویی بسیاری هم داره ، سر راه سایه قرار می گیره…
خلاصه کتاب:
اون جذاب و بزرگ بود. در تموم انگلیس بدترین شهرت رو داشت. با تمام مدلها و بازیگرهای مشهور قرار میذاشت و به یه زنباز شیاد معروف بود. اولین ملاقاتمون توی یه عروسی بود جایی که اون من رو تا بیرون تعقیب کرد. دومین ملاقاتمون منجر به دعوایی بزرگ شد که آخر سر از خونهام بیرونش کردم. سومین ملاقاتمون، وقتی بود که من به یه قرار کورکورانه رفتم. وقتی از اون طرف میز یه جفت چشم آبی آشنا رو که روبروی دوستم نشسته بود دیدم سوپرایز شدم….
خلاصه کتاب:
یاسی آقازاده ای که به جز خرج کردن پول های پدرش و کلکل کردن و شیطنت کردن کار دیگه ای نداره یه شب که توی پیست سرعت اسیر مامور راهنمایی رانندگی میشه که بهش لقب زرافه میده و برای ادب کردن این آقازاده مغرور حاضرجواب از هیچ کاری ابایی نداره. توی ذهن این دوتا دیونه فقط یه جمله میچرخه: بچرخ تا بچرخیم…
خلاصه کتاب:
این قصه فقط قصه من نیست…ما چهار نفریم…چهار تا منفی. هیچ احساس مثبتی بینمون وجود نداره و تا حدودی از هم متنفریم. اما منفی در منفی؟ بیاید از اولش شروع کنیم…از اول اول…چهار شخصیت….غرق دنیای خودشون…غرق اهداف خودشون…متنفر از هم…چهار تا شخصیت متفاوت…
خلاصه کتاب:
آتنای دوازده ساله، چهار سال پیش یتیم شده. دختر تنهایی که غیر از یک برادر به کما رفته کسِ دیگهای رو نداره و حالا بعد از این همه مدت زندگی در یک پرورشگاه دولتی، امیدی به برگشتن دوبارهی برادرش نیست. این دختر زندگی آرومی داشت اما در غروب روزی که برای اردو به جنگلی در لاهیجان رفته بودن، به همراه دوستش دزدیده میشه. این دختر بدون اینکه خودش بخواد، از شهرش، از وطنش، از آخرین چیزهایی که براش باقی مونده بود دور میشه. بدون اینکه بخواد پا روی خاک کشوری میذاره که ذرهای شناخت از اون نداره اما زندگی همیشه هم با آدم بد تا نمیکنه….
خلاصه کتاب:
داستان درباره دوستهای صمیمی به نام های شایلین و نفسه که برای رزیدنتی به یه بیمارستان میرن و داستان از جایی شروع می شه که مدیر بیمارستان به یه سفر میره و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.