دانلود رمان بید بی مجنون از متینا تولایی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کلیدو توی در چرخاندم و به آرامی وارد خونه شدم. بدنم از شدت خستگی یاری نمیکرد. خونه غرق سکوت بود. برقو روشن کردم و به سمت اتاقم روانه شدم اتاق ها در طبقه دوم قراره داشت و اتاق مورد علاقه من اتاق وسطی بود. وارد شدم کوله رو گوشه ای پرتاب کردم. پووووفی کشیدم: عجب روزی بود امروز!
خلاصه رمان بید بی مجنون
تمرینا به شدت سخت بود حولمو از کشو دراوردم و به حمام رفتم. حمام در انتهای اتاقم قرار داشت، وان بزرگی در آن بود پر از آب کردم و شامپو در آن ریختم و داخلش شدم. حس آرامش بعد از این کوفتگیه ناشی از تمرین امروز لذت بخش بود. کمی به بازی هفته آینده فکر کردم. از حمام که بیرون آمدم گرم کنی پوشیدم و جلوی آینه به خودم نگاه کردم همانقدر مغرور درست مثل همیشه.. چنگی به موهای پرپشتم زدم و خودمو از نو به خودم معرفی کردم من، حامی جهانبخش راد بازیکن معروف تیم ملی فوتبال ایران هه… چه لقب سنگینیو یدک می کشیدم.
تو همین افکار بود که صدای زنگ گوشیم فکرامو به هم ریخت. اه بازهم مهرانه، من نمیفهمم این بشر کی میخواد دست از سر کچل من برداره… جواب دادم: بله؟ مهران: میدونم الان چی گفتی، گفتی که من دست از سر کچل تو برنمیدارم چون کچل نیستی یه خروار مو به کله آجریته. -حوصله ندارم خستم کارتو بگووو +اوووووه آقااااارو اگه بهت بگم امشب میخوام ببرمت مهمونی بازم خسته ای؟ خب اونم میدونست که من عاشق دخترو مهمونیو رقصو این حرفام ولی نه امشب حسش نبود. _امشب حال و حوصله ندارم ذهنم درگیره هفته دیگه بازیه تیمه
باشه یه شب دیگه میام. مهران با صدایی بلند که کم مونده پرده گوشمو بترکونه گفت: تو و ذهن درگیر؟؟؟؟ تو که خدای بیخیالی ای لووس نشو حامی بیاا -من میگم نره تو میگی بدوش آقا جان اصن نمیخوام بیام مزاحم نشو +باشه پس منم میام شب باهم باشیم -میگم مزاحم نمیخوام +من که مزاحم نیستم مراحمم دارم میاماااا و قطع کرد… حتی منتظر خداحافظی منم نشد بچه پررو. بحث کردن بااین پسرکه پررو بی فایدست چون حرف حرفه خودشه. همه مون یه رفیق اینجوری داریم که تحت هیچ شرایطی تنهامون نمیزاره حتی وقتی …