خلاصه کتاب:
دختری ازجنس حوا… دختری ازجنس لطافت های دخترانه… محکم، مغرور، زیبا دختری که همیشه سعی کرده برای اسطوره ی زندگیش افتخار باشه دیگران براش تصمیم میگیرن واسطورش که همیشه پشتش بوده سکوت میکنه قهرمان های زندگیش کمرنگ میشن واون میبینه همه چیز اون طور که فکر میکرده نیست وآشنا شدنش بامردی که جز حس تنفر چیزی به همراه نداره فراز، مردی مغرور و قدرت طلب، دختری رو لایق خود نمی بیند و وجود دختران در زندگیش تنها برای قدرت و جایگاه است هرز نیست ولی پاک هم نیست دختری که قراراست قربانی باشد و پسری که قرار است این دختر را نردبانی برای بالا رفتن وپیشرفت زندگی اش کند…
خلاصه کتاب:
شهرزاد دختری ساده و خجالتی، که از بین این همه مرد نشسته توی قلب رئیس سیوپنج سالهش! مردی که جز لوندی هیچ چیز دیگهی زنها براش مهم نیست و این وسط شهرزاد مظلوم غصه ما عجیب روی هورومون های این مرد تاثیر می ذاره وهمین باعث میشه...
خلاصه کتاب:
رمان یاس، داستانی ترکیبی از تخیلات و وقایع به روز و به شمار رفتهی دنیای واقعیمونه. برای یاسها و دخترانی که به هر دلیلی مجبورند راه سکوت رو در پیش بگیرن. یاس بعد از مرگ شوهرش بخاطر رازش مجبوره از پرهام پسر برادر شوهرش تمکین کنه…
خلاصه کتاب:
چه اتفاقی میوفته وقتی طوفان رام نشدنی با اقیانوس بیانتها در تاریکی شب برخوردن کنه؟ تریستن «شکارگر» کین، برای ورود مورانا ویتالیو به زندگیش آماده نبود. بعد از اینکه قسم چند سالهش رو در یک شب بارونی شکوند، در جنگی بین رنجهای گذشتهش و آیندهی نامعلوم گیر افتاد. تنها چیزی که ازش مطمئن بود؟ اینکه زندگی اون دختر هنوزم متعلق به خودشه. مُرده ها از توی گور بلند میشن. امپراتوری شروع به سقوط میکنه.
خلاصه کتاب:
از او متنفر بودم، از همان روزهای اول جوانه های بلوغ دخترانه ام، از نگاه همیشه مراقبش، از تذکرات فقط برای منش. از اینکه نگاهش پی من بود، اما وقتی برایم حضورش ترسناک شد که دیدم اسلحه دارد، ربطش دادم به ان خط و خطوط بریدگی های روی صورت و ان چهرهی خشن افتاب سوخته اش، با ان نگاه سرد. دیگر برایم فقط تنفرانگیز نبود، ترسناک هم بود، هرجا او حضور داشت ان مکان برای “مهیل” شده بود. ماجد مرد عجیب و مرموزی که کل سال های زندگی همیشه بود اما فقط نفرت و ترس برایم داشت و من از اینده ای که قرار بود رقم بخورد هیچ نمیدانستم…
خلاصه کتاب:
زیبا با دزدیده شدنش توسط ارسلان پسر خشن و خلافکاری،که هیچ چیزی توی جهان نیست که نتونه به دستش بیاره، زندگیش از اینرو به اون رو میشه. ارسلان از کودکی با یه بیماری بزرگ شده که کلی هم ازش لذت می برم و ببینین که زیبا قصه ما با ورودش به زندگی ارسلان مجبوره که با این شرایط بسازه و جزوی ازش بشه…
خلاصه کتاب:
جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟بغضم را به سختی قورت می دهم. ب..ببخشید، مگه شوره؟هاتف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره
خلاصه کتاب:
نیلگون سالها تلاش کرده تا عشق سالهای نوجوانی و جوانی اش را فراموش کند اما یک حادثه آن دو را بعد از هفت سال دوباره بر سر راه هم قرار می دهد و اینبار نیلگون تلاش می کند به خاطر اثبات عاشقی و از طرفی شرایط سخت به وجود آمده در راه پر پیچ و خم حق خواهی با وی هم دست شود راهی که بی شک خالی از خطر و هیجان نیست!
خلاصه کتاب:
مثل تمام روزهای گرم و آفتابی تیر ماہ، بانوی آسمان روی سر حیاط سایه انداخته بود. چشم به عقب گرداندم و خوب اطراف را دید زدم! خبری از مامان فهیمه و ریحانه نبود اما برای اطمینان خاطر، پاورچین پاورچین بدون دمپایی روی موزاییک های داغ قدم برمی داشتم. از ترس این که نکند یکهو حاج بابا هوس کند وسط ظهر به خانه جلوس کند، روسری حریرم را مرتب کردم... هرچند موهای بافته شدہ ام روب کمر افتادہ بود!
دانلود رمان زندگی سیگاری اثر مرجان فریدی pdf بدون سانسوردانلود رمان زندگی سیگاری از مرجان فریدی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیمموضوع رمان :دانلود رمان زندگی سیگاری اثر مرجان فریدی pdf بدون سانسور
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.