خلاصه کتاب:
داستان زندگی دوتا از خواهرزادههای معینه که عاشق هم هستن (دخترخاله، پسرخاله) اما پدر دختره یعنی محیا، اجازه نمیده بهم برسن چون از کوهیار متنفره. علت تنفرش در خلال داستان مشخص میشه…
خلاصه کتاب:
پریسا در مقابل چشمان بهت زده نامزدش توسط مردی قوی هیکل و مرموز دزدیده می شود، حالا پریسا می ماند و دفاع از دخترانه هایش اما محمد جواد سرهنگ پلیسی پر نفوذ جذاب است که ادعایی وحشتناک دارد…
خلاصه کتاب:
وصل ۹ سال پیش عاشق شد… حاصل عشق نیکی شد و مردی که بدون فهمیدن از داشتن نیکی وصال را ترک کرد. ۹ سال گذشته. نیکی ۸ ساله است و وصال مردونه جور زندگیشو کشیده. پاشا، بعد از ۹ سال به ایران برگشته تا به عمه ی پیرش کمک کنه و کارخونه اش را بچرخاند. یک تصادف و ملاقاتی که برای وصالی که هنوز خاکسترهای این عشق رو به دنبال خودش می کشه. چیزی نیست که بیخیالش کنه…
خلاصه کتاب:
اسم من لوسیا دلوچیه… دختر یکی از شرورترین جنایتکارای این کشور، پییترو دلوچی به عنوان زنی که در دنیای تبهکارها به دنیا اومده، سرنوشت من از قبل نوشته و مهر و موم شده. در تنهایی و انزوا، تحت تدابیر شدید امنیتی بزرگ میشم، در ۱۸ سالگی در محراب کلیسا می ایستم و به دامادی از یک ازدواج از پیش تعیین شده بله میگم و تا ابد به زندگی مفلوکانهی خودم ادامه میدم.این سرنوشت هر زنیه که اطرافم میشناسم. حتی مادر خودم. شب سال نو،وقتی ۱۷ سالم بود پدرم بهم خبر داد که قراره جشن نامزدی من برگزار بشه…
خلاصه کتاب:
وقتی یه ببر و زخمی می کنی باید هر لحظه بترسی چون انتظار تیکه پاره شدنت از طرف اون یه چیزی بالای صده مرد زخمی داستانمون چی به سرش اومده که فقط از زندگی دریدن بلده؟ چه دیواری کوتاه تر از دختری که پاش تازه به بازی جدید ببر زخمیمون باز شده؟ ایندفعه مرد داستانمون بازم میدره یا … دل میده …
خلاصه کتاب:
قصه از جایی شروع میشه که دختر قصه همراه خانوادهش وارد ایران میشه، با یه خاطرهی بد دست و پنجه نرم میکنه. تو همین حین درگیر یه همکاری و بعد یه ماجرای عشقی میشه ولی اتفاقایی که براش به صورت مرموزی میافته باعث میشه یه معما رو کشف کنه… حالا چرا “غم تماشا ندارد”؟ بخونید آخر قصه متوجه میشید که کجای قصه باید چشم ببندید و نگاهش نکنید…
خلاصه کتاب:
دختر قصه ما لوا در خانواده ای مذهبی و سنتی بزرگ شده است. او به صورت مخفیانه با پسری به اسم اهورا رابطه داره اما هر چی میگذره بیشتر متوجه انتخاب اشتباهش میشود. پس تصمیم میگیره این رابطه را تمام کند، اما با واکنش عجیب اهورا مواجه میشود. لوا با دردسر های بزرگی مواجه میشود که در این مسیر تنها کسی که حاضر به کمکش شد، پسر عمویش بود. پسری که در کل خانواده، بدنام است و همه اورا از خانواده طرد کردهاند اما آیا راستین همان آدمی است که خانواده فکر میکنند؟…
خلاصه کتاب:
کارینا هرگز خودشو یکی از زن های شیک و زیبا نمی دونست که می تونست توجه یه مرد رو به خودش جلب کنه، به خصوص نه مردی که برای مدت طولانی حواسش به اون بود. ویکتور پورت خیلی چیزها بود: مغرور و متکبر، سخت گیر و مطالبه گر و ثروتمند. اما اون رئیسش هم بود و کارینا میدونست که هرگز چیزی بین اونا وجود نخواهد داشت. هیچ وقت امکان نداشت… این اشتباه بود. ممنوع. و بر خلاف قوانین. ویکتور وقتی میخواست چیزی رو به دست بیاره، بیرحم میشد…
خلاصه کتاب:
ن بیگناه مجازات شدم! به خاطر خطای برادرم رضایت دادم به یه خطا. به من میگن عروس خون بس! وارد عمارتی شدم که همه ازم متنفرن و ترسناکتر از همهی اونا مرد جذاب و بیرحمیه که حکم همسرم رو داره… اون فقط هدفش شکنجهی روحی و جسمیه منه تا از این راه انتقام خون خواهرش رو بگیره … خواهرش رو یه مرد خفتگیر می کشه ورق بر میگرده و آتیش خشم و نفرت درونش شعلهور میشه و برای انتقام قیام میکنه خون در برابر خون و جان در برابر جان! دست میذاره روی بیگناه ترین موجود این قضیه و اون کسی نیست جز حریر…
خلاصه کتاب:
کارن شفیق که هم استاد دانشگاهه هم پزشک مغزو اعصاب بخاطر مشکلات خانوادگی و پرونده دادگاهش از کار تعلیق میشه،و به نسیم محسنی که مشاوره معرفی میشه و نسیم باید صلاحیتشو واسه ادامه کار تأیید کنه، و ناخود آگاه درگیر زندگی کارن میشه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.