دانلود رمان کارناوال وحشت از الناز دادخواه با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
گروهی دانشجو در یک اردوی دانشجویی سر یک شرط بندی وارد کارناوال عجیب و ترسناکی میشن غافل از اینکه این کارناوال با هرچیزی که تا به حال دیدن فرق داره. اونا وارد بازی خطرناکی میشن… بازی انتخاب مرگ یا زندگی…
خلاصه رمان کارناوال وحشت
به سمت بچه ها که برگشتم لبخند محو آیدن رو دیدم. ناگتشو با چنگال پلاستیکی نصف کرد و به سمت من گرفت. با قدردانی بهش لبخند زدم. کی فکرشو می کرد اینقدر راحت با آیدن کنار بیام؟ یا اینقدر صبور بشم؟ ساعت از نیمه شب گذشته بود. تمام کارناوال رو سکوت محض پر کرده بود. صدای نفسای عمیق ایدن و سوفیا رو از نزدیک خودم می شنیدم. من اما خواب اصلا به چشمام نمیومد. به ستاره های چشمک زن توی اسمون خیره شدا بودم و ماهی که نیمه بود.
روزی که وارد اینجا شدیم هیچکدوم فکر نمی کردیم مجبور بشیم حتی یا شب اینجا بمونی م ولی حالا از روی ترس و اجبار و ناچاری دومین شب رو زیر این اسمون بزرگ و این زمین شوم می گذروندیم. انگار هر ساعتی که بیشتر از محبوس شدنمون اینجا می گذشت امید تو دل بقیه کم جون تر می شد. امید اینکه پیدامون کنن٬ امید به اینکه نجات پیدا کنیم. بعضیا کاملا خودشونو باخته بودن و بعضیا هنوز یه کورسو امید داشتن. الان مامان چه حسی داشت؟ ترسیده بود؟ وحشتزده بود؟ دلتنگ و نگران بود؟
بابا چی؟ اصلا واسش مهم بود که من و برد گم شدیم یا عین خیالشم نبود؟ این شده بود فکر هر ثانیه و هر ساعتم. کاش میشد بفهمم چه حالی داشتن. شایدم باعث شده بودیم. اشتی کنن. هه حتما باید می مردیم که از دعوا دست بردارن؟ کلافه نیم خیز شدم. دستمو رو پیشونیم کشیدم چرا خوابم نمی برد؟ جای تعجب نداشت تو این جهنم دره با این همه فکر خیال خوابیدن سخت بود. خیلیا هنوز بیدار بودن ولی دراز کشیده بودن و سکوت رو ترجیح می دادن. دلقکا کجا بودن؟ اصلا جای استراحتشون کجا بود؟…