دانلود رمان فریال از رویا احمدیان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
فریال یه دختره آزاد و شر و شیطون ِنوزده ساله است که با مرگ مادر بزرگش، بعد از سیزده سال بر میگرده و پیش خانواده پدریش زندگی میکنه. اما به یک ماه نرسیده، عاشقِ پسرعموی مذهبی و خود پسندش که از قضا توی همون خونه و همراه اونا زندگی میکنه میشه. از یه زندگی مرفه و خانواده کاملا آزاد، به یک خانواده مذهبی و فقیر میاد… زمانی که حاج میرانم عاشق میکنه همه چیز تغییر میکنه.. همین عشق، کل کل و تناقض ِاین دو نفر، استارت داستان رو میزنه و…
خلاصه رمان فریال
فریال به حمام رفت تا دست و صورتش را بشورد و میران هم موبایلی که الکی دستش گرفته بود را محکم روی مبل پرت کرد: لعنت بهت بچه. فریال بعد از چند دقیقه که برگشت، خطاب به میران با جدیت به حرف آمد. -من میرم خونه ی سیاوش و عصری راه میفتم که برگردم خونه حاج بابا… نگران من نشو. میران سر تکان داد. -باهم میریم دیگه نیاز نیست منم پیش سیاوش کار نیست منم پیش سیاوش کنم همه چیز داره روشن میشه. دخترک به سوی چمدانش رفت و یک مانتو و شلوار سفید برداشت: درسته. لباس ها را روی تخت انداخت و شال سرمه ای
رنگش که روی دسته مبل بود را هم برداشت و وارسی کرد تا ببنید چروک نشده. میران نزدیکش شد. _میخوای طلاق بگیری از من؟ -دلیلی واسه ادامه نداریم گاهی آدم باید منطقی ترین راه و برای خوشبختی انتخاب کنه. اینها را با لحنی ناراحت گفته بود و میران هم دلش گرفته بود._اما فرصت ندادی! فریال خسته نگاهش کرد:من؟ من خیلی فرصت دادم میران.. یعنی یه آدم باید کور باشه که احساسات منو نبینه همیشه که لازم نیست دوس داشتن و هوار کشید. شال را روی مانتو انداخت و در حالی که سعی می کرد چشم های ناراحتش را از نگاه میران دور کند،
ادامه داد: بعدش هم حق داری آدم هم نیستیم و من دارم بچگانه فکر میکنم که ازت انتظار دارم واسه خاطر من اینهمه خودتو نادیده بگیری و برخلاف باورهایی که باهاشون بزرگ شدی دست بذاری روی دختری که هفت هشت سال ازت کوچیک تره و با کلی آزادی بزرگ شده… میران جلو رفت. _اینکه دوست دارم اصلا برات مهم نیست یعنی؟ فریال دیگر تاب نیاورد و نگاهش کرد. -مگه تو برات مهم بود؟ مگه تو قدمی برداشتی که من قدم دوم و بردارم؟ _حداقل من صبر خواستم ازت… -تا کجا میران؟ صبر کردن همیشه خوبه بنظرت؟! نمیدونم اما من …