دانلود رمان منظومه احساس از مرضیه اخوان نژاد با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
طاها پسری زخم خورده با نقشه وارد زندگی طناز ساده دل و معصوم میشه، دختری که جرمش، داشتن پدر عیاشه. پدری که چندین سال پیش به مادر طاها دست درازی کرده و باعث مرگ مادر و پدر طاها شده. پسری که بعد از دست درازی به دختر قصه دستش رو برای همه رو میکنه و باعث بی آبرویی و طرد شدن طناز از خونه میشه، طنازی که پناهی جز طاها نداره اما انتقام طاها به همین جا ختم نمیشه…
خلاصه رمان منظومه احساس
«گذشته» فردای آن روز دوباره همان سمند نقره ای را جلوی در دیدم اگر پدر متوجه این پسر مزاحم میشد، بلایی به سرمان می آورد که حتی تصورش هم وحشتناک بود. آب دهانم را قورت دادم و سعی کردم توجهی به آن نکنم و به سمت سر کوچه راه افتادم. چند بوق بلند زد اما خودم را به کوچه علی چپ زدم. چند گام بیشتر نرفته بودم که صدای باز و بسته شدن در ماشین و پشت بندش صدای نحس خودش را شنیدم: -خانوم رادمنش. سرعت گام هایم را بیشتر کردم تا سریع تر سر کوچه برسم وای خدا اگر پدر بفهمد چی؟ صدای استارت ماشینش را شنیدم چند ثانیه نگذشت که جلوی پایم توقف کرد.
اخم وحشتناکی میان ابروهایش بود. خواستم راهم را کج کنم که با صدای بسیار عصبی گفت: – وایسا ببینم کارت دارم. – من کاری با شما ندارم آقا. خداروشکر ساعت شش صبح کوچه خلوت بود وگرنه آبرو برایم نمی ماند. در حالی که از ماشین پیاده میشد گفت: من امروز از شما جواب میخوام. – من جواب شمارو دیروز دادم. لطفاً مزاحم نشین! _که این طور… پس من حتماً باید یک تماس با پدرتون داشته باشم. دلم می خواست جیغ بلندی از دستش بکشم. با فریاد گفتم: – چی میخوای از جونم؟ با صدای آرامتری گفت: فقط دو ماه فقط دو ماه امتحانم کن بعد اگه گفتی برو میرم، قسم میخورم به روح مادرم قسم که میرم!
وقتی گفت به روح مادرم قسم می خورم دست و پایم شل شد چون خودم خیلی عاشق مادرم بودم، خیلی صبور بود منم عاشق صبرش بودم خودم بیش از حد مادرم را دوست داشتم، فکر می کردم همه همین اندازه به مادرشان علاقه مند هستند. صدایش من را از فکر بیرون کشید. -حالا نظرت چیه؟ نمی دانستم کاری که می خواهم انجام بدهم چه قدر درست است اما خوب من در سنی بودم که به جنس مخالف نیاز داشتم خیلی هم نیاز داشتم به محبتش، به دست نوازشی که روی سرم بکشد، به عزیزم عزیزم” گفتنش این نیاز را که پدرم رفع نمی کرد او فقط دنبال زن های صیغه ای بود. شاید این پسری که…