دانلود رمان من ارباب توام از honney66 با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان اززبون یه دختر خوشکل و پولداره نه خیلی پولدار… متوسط رو به بالا.. دختر آروم و خوبی هست ولی پایبند دین نیست، لباس هاش نسبتا آزاده ولی دل پاکی داره و دنبال کثافتکاری نیست… بگذریم یه روز پدر این خانم میاد خونه و یه مسئله ای رو باهاش در میون میزاره که باعث باز شدن پای یه نفر به زندگیش میشه… حالا اون موضوع چی میتونه باشه که باعث بهم ریختن زندگیه این خانم میشه؟ اونم زمانی که داره واسه کنکور درس میخونه؟ پسر داستان فوق خشن و زورگو هستش ببینیم این دختر خانم ما آیا میتونه باهاش سر کنه یانه؟….
خلاصه رمان من ارباب توام
الان تقریبا ساعت ۵ بعد از ظهره و منم تصمیم گرفته بودم حداقل به امیر خبر بدم که کجام و این کارو کردم. بیچاره کلی بهم زنگ زده بود و پیام فرستاده بود ولی جوابشو نداده بودم راستش نمیدونستم که قراره این همه مدت تو بیمارستان بمونم… پدر جونم بعد از کلی عذر خواهی و شرمندگی از کار پسرش و اطمینان از اینکه امیر میاد رفت… البته خودش نمی خواست که بره کلی بهش التماس کردم تا راضی شد راستش اصلا دلم نمیخواست که امیر چیزی بدونه…. راستش تصمیم داشتم چیز دیگه ای رو بهونه بیارم دلم نمی خواست که بفهمه این کار ساشاست.
دلیلشو نمی دونستم ولی فقط همینو می دونستم که اصلا دلم نمی خواست کسی از این موضوع با خبر شه… من تصمیم خودمو گرفته بودم بهش جواب رد میدادم و همون فرداش میرفتم یه شهر دیگه.. پیش خالم میرفتم شیراز از کجا میتونست منو پیدا کنه..؟ هیچ کاری نمی تونست بکنه. و اینکه یه خبر خوب دیگه هم این بود که سعیدی رو گرفته بودن و دیگه با اون چک و صفته های پدرم هیچ کاری نمیتونست انجام بده . اما بیخبر از این بودم که با این تصمیم اشتبام دارم قبر خودمو با دستای خودم میکنم. لباس های بیمارستان رو با لباسای خودم عوض
کرده بودم و روی تخت آماده نشسته بودم تا امیر بیاد و بعد از انجام کارای مرخصیم از اینجا بریم… بی دلیل به دستام زل زده بودم. البته بی دلیل بی دلیل هم نبود فکرم درگیر بود. درگیر این مشکل… یعنی میتونستم از دستش فرار کنم؟ اگه منو پیدا می کرد چی؟ اونطوری که اون رفتار کرد بعید نیست… ولی ولی نمیدونم، نمیتونم راه درست رو انتخاب کنم.. اما اینو هم مطمئن هستم که ازدواج با این سادیسمی حماقت محض هستش… چشمم افتاد به گوشیم که صفحه ی نمایشگرش داشت خاموش و روشن میشد. یعنی کی میتونه باشه؟ نکنه بابا باشه…