دانلود رمان در معبد سکوت تو رقصیدم از نسیم شبانگاه با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
حکایت دختری شکننده و آرومه که گردونه روزگار چنان بر این دختر میتازه که به اشتباه تاوان بی آبرویی کسی دیگر رو ازش می گیرن و ناچار میشه با جنینی در شکم، بدنبال پدر بچه اش بره، پدری که خود نو عروسی در خونه داره…
خلاصه رمان در معبد سکوت تو رقصیدم
به تنهایی از پله ها سرازیر می شوم.. این روزها که خیلی بیشتر از قبل به بودن یکی نیاز داشتم هردو باهم تنهایم گذاشته بودند. از هردو گله داشتم. هم از مهتاب که آن بلا را سر خودش آورد و مرا با این حجم از عذاب وجدان و تنهایی، تنهاتر کرد و هم از ترنم که نمی دانم چرا، علارغم اینکه تاوان او را پس داده بودم نیاز مبرمی به حضورش در کنارم حس می کردم. شاید عجیب ترین گره ی کور دنیا را داشتیم ما سه نفر. مهتاب به جای من تاوان پس داده بود و من به جای ترنم.
حالا مهتاب زیر خروارها خاک خوابیده است و من در میان انبوهی از سردرگمی سرگردان بودم. و ترنم میان دنیایی از… نمی دانم ها… بلاتکلیفی ها… بیشتر از قبل طغیان کردن ها… مثل تمام چند ماه اخیر، خالی تر از همیشه، در خود فرو رفته و سر به زیر راه خروج از در دانشگاه را در پیش دارم که باشنیدن نامم، همانطور سربه زیر مکث میکنم. مکث میکنم و می اندیشم که حجم تنهایی ام آنقدر بالا زده و نیازم به حضوری که بتواند از کسالت و خمودگی لحظه هایم بکاهد.
آنقدر بالاست که میان توهماتم شروع کرده ام به برآوردن نیاز هایم. با شنیدن صدای مردانه اش برای بار دوم، سربلند می کنم. توهم نیست. خود خود اوست. خود نامردش. بعد از بیشتر از دوسال بی خبری، بعد از خراب شدن همه چیز… بی توجه به کیفی که از روی شانه ام روی زمین افتاده و بی توجه به نگاه هایی که ممکن است جلوی در ورودی دانشگاه متوجه ما باشد و بی توجه به گلگی های انباشته در گلویم، پرواز میکنم به سمت آغوشی که خیلی دیر به رویم باز شده است…