خلاصه کتاب:
در میان هیاهو ی آشنایان غر یبه… تنها کسی باش که دستم را می گیری… تو ای غریبه آشنا… که ناگاه بر دلم قدم نهادی… و با آرامش رفتارت… طوفانی تماشایی در دلم بر پا نمودی… پناهم باش و با آغوشت… کمی آرام کن بی قراری های این دخترک تنها را… ای فانوس روشن شب های تاریک … دستم را رها مکن… بگذاری که پناه بی قراری های این دخترک بی قرار باشی…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.