خلاصه کتاب:
نیایش دختری زیبا که عاشق موسیقیه و با پدرش اختلاف داره. پدری که روی اصول خودش پایبند است و مخالف خواستههای نیایش، نیایش اتفاقی متوجه میشه توی خونهی کنار خونهی مادربزرگش که متروک هست، یک پیانو هست. پنهانی وارد اون خونه میشه و بعد از ورودش میفهه خونه متروکه نیست و پسری تنها اونجا زندگی میکنه. موقع خارج شدن از روی حواس پرتی گوشیش رو اونجا جا میذاره. گوشی که پر از سلفیهای لب استخره. حالا باید برای برگرداندن گوشی به اون خونه برگرده. خونه ای که صاحبش یه پسر جوونه….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.