خلاصه کتاب:
داستان اززبون یه دختر خوشکل و پولداره نه خیلی پولدار… متوسط رو به بالا.. دختر آروم و خوبی هست ولی پایبند دین نیست، لباس هاش نسبتا آزاده ولی دل پاکی داره و دنبال کثافتکاری نیست… بگذریم یه روز پدر این خانم میاد خونه و یه مسئله ای رو باهاش در میون میزاره که باعث باز شدن پای یه نفر به زندگیش میشه… حالا اون موضوع چی میتونه باشه که باعث بهم ریختن زندگیه این خانم میشه؟ اونم زمانی که داره واسه کنکور درس میخونه؟ پسر داستان فوق خشن و زورگو هستش ببینیم این دختر خانم ما آیا میتونه باهاش سر کنه یانه؟….
خلاصه کتاب:
سونیا صدف تبار ، کارگزار بورس اوراق بهادار است ،او در انجام وظایفش بسیار مقرراتی عمل میکند اما پیشنهاد کاوه معماران ، دردسر عظیمی برای او بوجود می اورد و این چالشی ست بزرگ میان عشق و وظیفه !..
خلاصه کتاب:
هوا خیلی گرم بود و آن دختر فوق العاده گرمش بود... نگاه اطرافش میکرد و هر چند ثانیه نگاهشو تغییر می داد و بالاخره اتوبوس رسید... خوشبختانه روی صندلی نشست و در دل غرید... خدا رو شکر که اتوبوسای شیراز خلوت تر از تهران تو یه ساعت مشخص میشه جای برای نشستن پیدا کرد... تلفن همراهش را از زیپ کوچک کوله پشتیش بیرون آورد... الگوی رمز را وارد کرد چند پیام توی تلگرام داشت که مال کانال های مختلف بود .
خلاصه کتاب:
تاحالا شد به عواقب رفتار و گفتار و کردارتون در مقابل اطرافیانتون فکر کنید؟ شده کارما پس بدید و قربانیِ کسی بشید که تا دیروز خردش می کردید به سُخره می گرفتید و ذلیلش می کردید؟ آیا به این ضرب المثل عقیده ای دارید که با هردستی بدید با همون دست پس می گیرید ؟ شور و عشقو با انتقامِ عُقده ها رو تجربه کردید؟ آیا شده حتی از یک ثانیه ی بعد زندگیتونم خبر نداشته باشید؟ شده گاهی در چاهی بیفتید که قبلا ً برای کسی کنده بودید و حالا درست بالای اون چاه همون آدمه و در قعر چاه خود شما؟ میخوام داستانی رو براتون تعریف کنم که هرخط رمان اوج هیجان و شور و احساس کنید و هر لحظه به خودتون بگید آیا منم مثل او هستم؟
خلاصه کتاب:
تالان” روایت زندگی ادهم است. گرگ زخمی که به خاطر عشقش “نازخاتون” سال ها درگیر جنگ با کشمیرخان بوده است کسی که عشقش را در یک معامله نابرابر و خیانت بار ربوده بوده... حالا فرزند سومش دختر کشمیر خان را فراری داده و جان خود و تمام مردم قریه اش را به خطر انداخته است...ادهم که دو فرزندش را در قاچاق از دست داده است، نگران پسر سومش است و از دیگر سو نمیخواهد دوباره دشمنی دیرینه تازه شود و انسان های بیگناه از دو سو کشته شوند...
خلاصه کتاب:
دلنواز و پاشا دختر عمو و پسر عمو هستن دلنواز پدرشو از دست داده و با خانواده عموش تو یه ساختمون زندگی می کنه، یه روز برادر دلنواز باعث میشه زن عموش از پشت بوم پرت بشه پایین و بمیره و برادر دلنواز میوفته زندان عموی دلنواز تصمیم می گیره برای اینکه خون و خونریزی تو خانواده رخ نده دلنواز و پاشا با هم ازدواج کنن…
خلاصه کتاب:
ملودی دختری که کارآموز وکالت است و پدرش سرهنگ نیمه شب از یک پارتی که توسط پلیس لو رفته فرار میکند و به چاپخانه ای که آن اطراف است پناه می آورد امیر حافظ پسر جوانی که صاحب چاپخانه است به او پناه داده بعد از مدتی ناخواسته امیر حافظ به دفتر وکالت دایی ملودی می رود که وکالت خواهرش را به عهده بگیرد و این حضور باعث آشنایی بیشتر ملودی و امیرحافظ می شود تا این که این دو دلباخته هم می شوند و امیر حافظ همه جا پناه و پشتیبان ملودی می شود و این دو نامزد می شوند….
خلاصه کتاب:
“اوه پناه بر خدا! من هیچ وقت چیزی درباره ی عشق و این گونه مزخرفات سرم نمی شود! در داستان های رمانتیک معمولا دخترها این احساس را با خیره شدن و سرخ شدن و غش و ضعف کردن و لاغر شدن و رفتار کردن مثل احمق ها، نشان می دهند، حالا ‘مگ’ هیچکدام از این کارها را نمی کند. او مثل یک موجود عاقل خوب می خورد و خوب می خوابد و موقعی هم که درباره ی ‘بروک’ حرف میزنم، توی چشم من نگاه می کند….
خلاصه کتاب:
شب نشینی حکایت دختری به نام سایه ست که از دانشگاه اخراج شده و از اون جایی که سابقه بدش فرصت انجام خیلی از فعالیت ها رو از اون گرفته، به پیشنهاد یکی از اطرافیانش به سراغ شغل آشپزی میره و در خونه هایی که بهش پیشنهاد داده میشه، شروع به کار می کنه و در این بین مردی عجیب و بدخلق که از قضا درگیری های زناشویی بسیاری هم داره ، سر راه سایه قرار می گیره…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.