خلاصه کتاب:
وقتی یک مرد همسرش را با لباس عروس از خانه بیرون مى کند یعنى آن زندگى هنوز شروع نشده تمام شده است! چه اتفاقى براى عشق آتشین ماهور و تارخ می افتد که تارخ در شب عروسى ماهور را از خانه بیرون مى کند؟!
خلاصه کتاب:
داستان زندگی سه دختر و سه پسر است، شخصیت های اصلی راشین و سامان هستند، با اینکه به شدت عاشق هم بودند اما یک خیانت یا شاید یک سوتفاهم منجر به جدایی مابینشان می شود و همه چیز از پیامی که سامان بهش میده شروع میشه…
خلاصه کتاب:
سال ها، از اولین روزى که او را در این شهر می دید می گذشت. اما باز وقتی که درچشمان گستاخش خیره می شد، نمی توانست دست و پاهایش را گم نکند و از خدا بابت این همه زیبایی که به این مرد داده بود گلایه و شکوه نکند. نمی دانست چه شده که دوباره به آن زمان برگشته بود. اما به یاد داشت زمانی را که با آن اسبِ سیاهِ چموشش که میان زمین های سر سبز، درحال نمایش دادن مهارتش بود درست مقابل پاهای ناتوانش افسار اسبش را کشید و از رَخش زیبایش پایین آمد…
خلاصه کتاب:
شخصیت گیسو برداشت آزاد از شخصیت واقعی هست! گیسو که از طرف عشقش طرد شـده بود بعد از سال ها تـو یه مهمونی با اون رو به رو میشه و این دیدار یکهویی تموم حس های خفته ی اونا رو بیدار می کنه! گیسو برای گرفتن انتقام سعی مـی کنه به رایکا نزدیک بشه که این نزدیکی کشمکش های زیادی بین شون به وجود میاره که در نهایت باعث خشم رایکا و سوق دادن اون به طرف ازدواجی ناخـواسته میشـه سرنوشت گیسو، دختری که تموم احساسش رو پای مردی خائن گذاشته چی میشه؟
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختریه که علی رقم زندگی خوبی که داره برای ادامه تحصیل میره تهران، که درگیر یه بیماری سخت میشه… و واسه کار میره تو یه شرکت... و اتفاقاتی که این وسط می افته و آینده اش رو تغییر میده…
خلاصه کتاب:
حکایت زندگی دختری ست که دنیایش کوچک است. محدود به مادربزرگ پیر و عشق پاکش به پسر عمویش… اما با فهمیدن رازی تلخ و عجیب مجبور می شود از عزیز و عشقش دل بکند و به تهران برود …
خلاصه کتاب:
دکتر بهراد معین باستان شناس معروفی که برای اثبات افسانه ی قدیمی به یک منطقه ی باستانی میاد اونجا با صنم همسر سابق خواهر زاده ش کسری اشنا میشه و ناچارا باهم برخوردایی دارن، بهراد در پی کشف راز صنم اونو تحت فشار می ذاره تا بفهمه چرا صنم شب ازدواجش از ارتباط با کسری خودداری کرده و ایا حرف هایی که پست سرش گفته میشه حقیقت دارند یا فقط تهمتن.
خلاصه کتاب:
شیما دختری آروم و مهربونه که در نوجوانی به نامزدی پسرعمه اش سجاد در اومده، درست توی یه مهمونی عجیب و غریب که با سجاد همراه میشه، با دوستای نزدیک سجاد هم آشنا میشه. بین اونا با سامیار ملاقات می کنه، پسری که زیاده از حد رُک و پرروئه و زبون تندی داره و باعث میشه شیما ناخواسته وارد دنیای مرموزش بشه بدون اینکه بفهمه سامی چه جور آدمیه و شغلش چیه…
خلاصه کتاب:
این رمان میتواند ادامه عشقی وصف نشدنی باشد.. عشقی که با مستحکم بودنش حتی دیواری را ویران میسازد. اینجااین عشقِ وصف نشدنی با شعله های سوزان از عشق و محبت ادامه میابد. اما چطور؟ این عشق سرچشمه ای از تمام دلتنگی های گذشتست.. دلتنگی که هرچه ریشه اش قوی تر شود عشق را بیشتر می کند.. دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب، برای عشق بیشتر جا باز می کند. به گفته شاعری این ضرب المثل که می گوید از دل برود هرآنکه از دیده رود، اینجا نقص می شود.. اینجا این معنی را می دهد که هرچه از دیده رود، عشق دیرینه تر خواهد شد. خاطره میخواهد با از یاد بردن گذشته اش آینده اش را بسازد و…
خلاصه کتاب:
داستان من داستان زندگی مریمه... دختری که فقیر زاده شده و فقیر هم بزرگ شده. تنها زاده شده و تنها زندگی میکنه. دست سرنوشت اونو میبره به دنیایی جدید... خیلی جدید... عاشق میشه و عشقش با همه عشقا فرق داره... بامن و مریم همراه باشید... مریم از جنس من و شما دور نیست... از احساساتش دور نباشید... موضوع داستان و حتی برخی دیالوگ ها کاملا واقعی اند.چهره ها هم همینطور. اما اسامی گاه غیر واقعی و گاها حقیقی اند…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.