دانلود رمان دختر کوچه درختی از شیدا شیفته با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
طلعت خانوم دنبال یه عروس مناسب برای پسر بزرگشه تا بعد از سی و چند سال مجبور به ازدواجش کنه و کی بهتر از حنای شرو شیطون که هم خوشگله هم کم سنو سال تازه به خاطر شرایط خانواده اش مطمئنا مشکلی با چند همسری شوهرش نخواهد داشت.
خلاصه رمان دختر کوچه درختی
عصر من تازه از سر عکاسی رسیده بودم و در حال تعویض لباس بودم که با فریادهای بابا که داشت وسط حیاط مامان را صدا میزد یخ بستم. سریع پیراهن بلندم را تنم کردم در را باز کردم و توی حیاط دویدم بابا تازه ازراه رسیده بود حتی ساکی هم در دستش نبود. انگار با هول و ولا یک راست از تهران به شیراز رانده بود. بی بی زودتر از همه به مقابلش رسیده بود و سعی در مهارش داشت اما مامان و ریحانه دم در اتاق هایشان مثل من حیران ایستاده بودند. بابا با دیدن مامان به سمتش یورش برد و مامان جیغ زد و به دیوار چسبید. -حالا کارت به
جایی رسیده که بدون من دخترامو شوهر میدی!؟ منو قاخ حساب میکنی؟ بی بی از پشت هر دو دستش را گرفته بود و سعی داشت نگذارد تا دستش به مامان برسد اما هیکل ریز و قلمبه بی بی کجا و زور بازوی بابا کجا… انگار آقا جان خانه نبود من جلوتر از ریحانه به خود جنبیدم و به کمک بی بی شتافتم. بابا داد زد: با توام مگه من مردم که دخترمو بی خبر شوهر میدی. مامان ترسیده بود اما متقابلا داد زد: آره مردی…. تو برو برای توله های تهرونیت پدری کن.. برو به جوجه کشیت برس نمیخواد برای منو دخترام آقا بالا سر بازی دربیاری. بابا با
تمام زور دستش را کشید و محکم توی دهان مامان کوبید. من جیغ زدم و ریحانه پا برهنه به سمتمام دوید. بی بی خودش را فحش می داد: خدا لعنتم کنه… خدا لعنتم کنه کاش زبونم لال میشد. مامان دستش را جلوی صورتش گرفت و داد زد کثافت، آشغال… ببین کی برات دادخواست طلاق میفرستم ببین کی به روز سیاه می نشونمت… بابا جواب داد: غلط کردی کی باز در گوشت ور ور کرده تو کی اینهمه زرنگ شدی که برا من واق واق میکنی… مامان براق شد: اون موقع که تو توله دومتو می کاشتی… فکر کردی من خرم؟ فقط منتظر بودم دخترامو سر سامون بدم …