خلاصه کتاب:
این رمان درباره دختری هست به نام خورشید.. خورشید تن به ازدواجی میده که نمیدونه چه مسیر هایی جز عشق در اون قرار داره.. زندگیش از عشق شروع میشه.. عشقی که شعله آن دیگران را می سوزاند.. اما کم کم پای عاشق های دیگه به زندگیشون باز میشه و زندگی خورشید رو زیر بار تهدید و اذیت قرار می دهند. فکر می کنید دلیل این ها عشق است؟؟ برای مقابله بااین همه مشکلات با ساخته دست دیگران سخت است. گاهی انسان نیاز به کمک و یا همدردی دارد، اما… خورشید از این همه چیز محروم ماند و به تنهایی با کوله باری از غم و غصه و عشق نافرجام به دنبال راهی برای حل این مشکلات است…
خلاصه کتاب:
این رمان میتواند ادامه عشقی وصف نشدنی باشد.. عشقی که با مستحکم بودنش حتی دیواری را ویران میسازد. اینجااین عشقِ وصف نشدنی با شعله های سوزان از عشق و محبت ادامه میابد. اما چطور؟ این عشق سرچشمه ای از تمام دلتنگی های گذشتست.. دلتنگی که هرچه ریشه اش قوی تر شود عشق را بیشتر می کند.. دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب، برای عشق بیشتر جا باز می کند. به گفته شاعری این ضرب المثل که می گوید از دل برود هرآنکه از دیده رود، اینجا نقص می شود.. اینجا این معنی را می دهد که هرچه از دیده رود، عشق دیرینه تر خواهد شد. خاطره میخواهد با از یاد بردن گذشته اش آینده اش را بسازد و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اتلانتیس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.